بالاخره سکوت راجع به قطعی اینترنت شکسته شد. به دستور شورای امنیت کشور اینترنت بین المللی قطع شده است و خوب دلیلش را همه ما میدانیم. اما سوالی اینجا مطرح میشود که آیا این حد از سختگیری لازم بود؟! تقریبا تمام شبکههای اجتماعی از فیسبوک و توییتر بگیر تا تلگرام و وایبر در کشور ما فیلتر هستند. رسانههای معاند از جمله بیبیسی و صدای آمریکا هم به همین شکل فیلتر هستند. آیا نمیشد مانند اعتراضات گذشته که فقط عمکرد فیلترشکنها را مختل کردند عمل می کردند؟! حتما میبایست به کل ارتباط مردم را با دنیای خارج قطع میکردند؟!
شاید این ماجرا تستی برای شبکه ملی اطلاعات بود که ببینند چه مقدار برای شرایط مشابه در آینده آمادگی دارند که نشان داد تقریبا هیچ آمادگی وجود ندارد. بزرگترین مشکل هم نداشتن یک موتور جستجوی بومی بود که روی شبکه ملی اطلاعات بتواند کار کند. چند گزینه معدود هم در اصل یک ابر جستوجوگر بودند که نتایج گوگل، بینگ و سایر موتورهای جستوجوی معروف را ترکیب میکردند که در طبیعتا در این شرایط از کار افتادند و اینترنت بدون جستوجوگر بیمعنی است. و نتیجهاش این میشود که تقریبا تمام کسب و کارهای اینترنتی که هنوز سرپا هستند باید به کاربرانشان پیامک بزنند و آدرس سایت خودشان را برای کاربران بفرستند.
مختل شدن زندگی مردم هم جای خودش را دارد. من از سایتهای آموزشی مثل Solo Learn و اپلیکیشنهای مثل Anki و Drops استفاده میکردم که از کار افتادهاند. برای بعضی شرایط بدتر هم هست. کسانی که در آزمونهای بینالمللی شرکت کردند و حالا نمیتوانند در آزمون اینترنتی شرکت کنند. فریلنسهایی که با شرکتهای خارجی همکاری میکنند و حالا موقعیت شغلی و آینده حرفهایشان در خطر است. افرادی که اعضای خانوادهشان در خارج از کشور زندگی میکنند و نمیتوانند با عزیزانشان ارتباط بگیرند. دانشجویانی که برای کار پایاننامهشان به اینترنت احتیاج دارند.
سوال این است؛ خسارت ناشی از قطع شدن اینترنت را چه شخص یا نهادی جبران خواهد کرد؟!
اصلا یادم نبود این وبلاگ را قبلا ساختم. شاید اگر ارتباطم با دنیای آزاد قطع نمیشد حالا حالا به یاد اینجا نمیافتادم. آخرین مطلبم مربوط میشود به ۴ آبان ۱۳۹۵ِ، آن موقع تازه دانشگاه را تمام کرده بودم. چند ماه باقی مانده از سال را جایی مشغول به کار شدم و ۱۹ فروردین ۱۳۹۶ هم عازم خدمت سربازی شدم. چه روزهای پر از تشویشی بود اما گذشت. این روزهای سرد و سخت هم میگذرد، اما خدا میداند که روسیاهی برای چه کسی میماند؟!
دیروز داشتم به پادکست رادیو گیک، شماره دوم جوراب شلواری گوش میکردم. برای کسانی که با رادیو گیک آشنایی ندارن باید بگم رادیو گیک پادکستی است که توسط جادی تولید میشود. اما بحث من راجع به شماه آخر رادیو گیک، جوراب شلواری ۲ است که به تاریخ مبارزه با موهای به اصطلاح زائد پرداخته است.
فرقی ندارد شما «موی زائد» را به انگلیسی گوگل کنید یا فارسی، لیست بلند بالایی از سایتها و وبلاگهایی میآید که به شما انواع و اقسام روشهای خلاص شدن از دست موهای زائد را یاد میدهد. شیو کردن موهای زائد امروزه طوری برای ما جا افتاده که اگر ببینم کسی موهای زائد بدنش را شیو نکرده غیر عادی به نظرمان میآید.
جالب اینجاست که شیو کردن موهای بدن به هیچ وجه طبیعی نیست و قدمتی در حدود صدسال دارد. اولین بار شرکت ژلیت بود که برای فروش بیشتر تیغهای یکبار مصرفاش به تبلیغ در مجلات پرداخت. با جملههایی مانند این که لباسهای تابستانی و رقص جدید شما را ملزم میکند موهای زیر بغلتان را شیو کنید.
اولین سوالی که بعد از گوش دادن به این پاکدست برای من ایجاد شد و البته خود جادی هم به آن اشاره کرد، این است که اگر خداوند، همانطور که خودش گفته، ما را به بهترین شکل آفریده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ» پس چطور ممکن است در بدن ما یک عضو زائد قرار دهد؟! ضمن اینکه قرار دادن موی زائد در بدن انسان با حکیم بودن خداوند هم در تضاد است.
تاریخچه شیو کردن موی بدن خیلی جالب است و اگر شما هم علاقهمند شدید این پاکدست را بشنوید، میتوانید به ساندکلاد رادیو گیک مراجعه کنید.
بعد از موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندید؟» موضوع «علم بهتر است یا ثروت؟» کلیشهایترین موضوع برای انشاء نوشتن است. صد البته که در انشاء علم را بهتر از ثروت میدانند، چند نفری هم که به خود جرات دادند و نوشتند ثروت بهتر است از علم با واکنش معلم به شکر خوری افتادند.
حال آنکه بر همگان واضح و مبرهن است که ثروت برتر است از علم؛ شما از این دانشآموزان و دانشجویان بپرسید چرا باید درس خواند، به شما خواهند گفت درس میخوانیم تا در آینده شغل مناسبی پیدا کنیم و درآمد خوبی کسب کنیم تا زندگیمان تامین شود. یعنی علم را میخواهیم تا به وسیله آن ثروت کسب کنیم، ثروت نمیاندوزیم تا به وسیله آن علم تحصیل کنیم.
بگذریم، از قدیم گفتهاند اگر در خانه کس است یک حرف بس است. تا به اینجا اظهر من الشمس است که ثروت برتر است از علم، آنان هم که خودشان را به خواب غلفت زدهاند و نمیخواهند این واقعیت را باور کنند بهتر است در همان خواب غلفت بمانند.
ادامه دارد ...
بالاخره بعد از ۳ سال درسم تمام شد و فوقدیپلم را گرفتم. اینکه چرا برای گرفتن فوقدیپلم خودم را ۳ سال علاف کردم داستان خودش را دارد که جایش اینجا نیست. اصل حرف این است که نمیدانم قرار است در آینده چکار کنم.
حال و حوصلهای برای ادامه تحصیل ندارم. یک جا مشغول به کار شدهام. اگر مهر هم تمام شود میشود ۲ ماه و به احتمال خیلی زیاد از ماه سوم دیگه سرکار نمیروم. دلیلش هم حقوق خیلی کم و اخلاق خیلی بد صاحب کار است.
فعلا تصمیم گرفتم خدمت سربازیام را انجام دهم. نه اینکه احساس مسولیت میکنم و قصد ادای دین دارم، به سربازی میروم تا کمی دیرتر مسئولیت زندگیام را برعهده بگریم.